تحقیق حاضر از آراء تفسیری ابوالفتوح رازی و مکارم شیرازی به عنوان دو نماد از دو بینشِ متفاوتِ اسطورهگرا و اسطورهزدا سخن میگوید. در شرح قصههای قرآن، گاه مجال آن وجود دارد که از توضیحی طبیعی یا فراطبیعی مدد جست. در این سنخ مواضع، ابوالفتوح به توضیح فراطبیعی و مکارم به توضیح طبیعی گرایش دارد. حتی آنگاه که وقوع اعجاز و امرفراطبیعی قطعی است، مکارم به نزدیک کردن معجزه به قوانین طبیعت تمایل دارد اما ابوالفتوح در پی ارتباط دادن معجزات با طبیعت نیست. از دیگر سو، ابوالفتوح شگفتیهای فراوانی را افزون بر حکایات قرآن نقل میکند که در این سنخ موارد، شیوه رایج نزد مکارم، سکوت و عدم خوض در جزئیات امر است. مقاله حاضر شواهد متعددی بر دعاوی فوق اقامه میکند تا در مجموع، اسطورهپروری ابوالفتوح رازی و اسطورهپیرایی مکارم شیرازی را مدلل سازد.