یکی از منابع تفسیری، روایات است. برخی از مفسران تنها به نقل روایات بسنده کرده و گروهی دیگر به تحلیل، نقدو بررسی آنها پرداختهاند. تفاسیر المیزانِ علامه طباطبایی و الفرقانِ آیت الله صادقی تهرانی جزء گروه دوم هستند که با نگاهی نقادانه به روایات، به بررسی سندی و متنی آنها پرداختهاند. هدف این پژوهش کاوشی به روش تطبیقی، دربارۀ نحوۀ مواجهه با روایات در دو تفسیر المیزان و الفرقان است؛ تا از این رهگذر علاوه بر شناخت مبانی معرفتی دو مفسر که زیر بنای فکری و نیز منشاء اختلافات مفسران به شمار میآید، وجوه اشتراک و افتراق دو تفسیر را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. نتایج تحقیق، حاکی از آن است که علامه طباطبایی از اندیشمندانی است که در زمینۀ فهم و نقد حدیث اقدامات و ابداعاتی کرده است. جایگاه روایات به عنوان یکی از وجوه اشتراکی دو مفسر، موید و شارح بودن روایات برای مفهوم و منطوق آیات است، نه اینکه آنها را به عنوان دلیل و مستندات خود قرار دهند. علامه در جهت برخورد با روایات در المیزان بر اساس مبانی خاص خود، تنها سند روایات را ملاک ارزیابی خود قرار نداده بلکه بررسی متن روایت در نظر ایشان اهمیت بیشتری دارد. در مقابل آقای صادقی تهرانی خود به این امر اذعان داشتهاند که بررسی سندی در روایات چه در فقه و چه در علوم دیگر، اهمیت نداشته و مهمترین معیار در روایات تفسیری، متن روایت میباشد. پژوهشِ حاضر به این امر مهم، طبق بررسی استقرائی و دقیق در تفاسیر مذکور میپردازد. علت اصلی پرداختن به دو تفسیر مذکور این است که این دو مفسر،تفسیر خود را به روش قرآن به قرآن نگاشتهاند، اما اهمیت نحوۀ برخورد با احادیث در تفاسیر شیعی معاصر همچنان جای بحث و بررسی دارد. میزان تأثیر پذیری از اندیشۀ استاد از جانب شاگرد (آیت الله صادقی) ضرورت پرداخت به موضوع در دو تفسیر مذکور را میطلبد.